برزیل از نظر توسعه ی سینمای ملی موفق تر از مکزیک بوده است.این کشور(جمعیت حدود ۱۶۰ میلیون نفر)ایتدا سیستمی به شیوه ی هالیوود اتخاذ کرد اما بعدها آن را به نفع تولید مستقل کنار گذاشت.به رغم آنکه از سال ۱۹۰۸تا ۱۹۱۱ از ترکیب عمودی کمپانی های فیلم در این کشور کوشش هایی در راستای ایجاد یک سینمای ملی صورت گرفته بود اما مانند کشورهای دیگر آمریکالاتین بخش اعظم بازار فیلم برزیل در۱۹۲۴را فیلم های هالیوودی تشکیل میدادند.از میان۱۴۲۲فیلمی که در ۱۹۲۴ به ممیزی رفتند ۱۲۶۸،یعنی ۸۶ درصدشان از ایالات متحد وارد شده بودند.اما در ۱۹۳۲ رییس جمهور جتولیو وارگاس حق تقدمی را برای نمایش فیلم های داخلی مقرر کرد.از آن سال تا سالخودکشی وارگاس در ۱۹۵۴ یک الگوی دولت مدار سرمایه سالار در صنعت ملی فیلم این کشور ظاهر شد،اما الگوی اخیر لطمه ی قابل ملاحظه ای بر سلطه ی سینمای آمریکا نزد.
موفق ترین گونه های ملی در این دوره را نوعی موزیکال التقاطی و کمدی های مردم پسند تحت عنوان چانچادا(ترجمه تحت اللفظی آن “آت و آشغال فرهنگی”)تشکیل می داد که در آن ها مجریان کمیک رادیو ،و نوعی کاباره ی برزیلی ،ایفای نقش می کردند.پس از مرگ وارگاس سینمای برزیل تا یک دهه دچار سردرگمی بود و بحران های مداوم اقتصادی و دولت های ضعیف یک تغییر بنیادی اجتماعی را می طلبید ، و با توجه به این پیش زمینه ها بود که سینمانوو(“سینما نو”)ی برزیلی زاده شد.
سینمانوو بر آن بود تا در مقابل واقعیت های عقب ماندگی ،فقر و استثمار ،که تا به امروز دامنگیر سینمای برزیل بوده است ،رهیافت تازه یی در پیش گیرد.فیلمسازان سینمانوو با ایجاد خطوط ارتباطی تازه با طبقه ی کارگر و تمرکزی تازه بر فرهنگ و سنت مردمی در کشور ،تکنیک های بدیهه سازانه ی نئورئالیسم ایتالیا (از جمله استفاده از بازیگران غیر حرفه ای و فیلمبرداری در مکان واقعی)و راهکار های تولیدی موج نوی فرانسه (از جمله برنامه ریزی مالی نو آورانه با بودجه ی اندک و گاه تولید به صورت تعاونی)را الگو قرار دادند.
به این کارگردان ها به عنوان بخشی از آرمان مارکسیستی خود به انتقاد از استعمار سینمای برزیل توسط هالیوود پرداختند و تا جایی که امکان یافتند معیار های کلاسیک روایی را نادیده گرفتند.رهبری آشکار این نهضت را گلوبر روشا (۸۱_۱۹۳۹)بر عهده گرفت و با فیلم ها و نوشته های نظری خود سینمای نوی آمریکای لاتین…
را پایه ریزی کرد_سینمایی که واقعیت های سیاسی و اجتماعی در کشوری که نیمی از مردم آن بیکار و نیم دیگر بی سواد بودند را مد نظر داشته باشد.آثار عمده ی روشا به هر سه مرحله ی شناخته شده ی شینمانوو پاسخ داده اند.فیلم های مرحله اول ، از ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۴،به تاریخ پرولتاریایی پرداخته و نوعی خوشبینی افراطی را منعکس کرده اند؛فیلم های این دوره عبارتند از خدای سیاه ،شیطان سفید(۱۹۶۴)از گلوبر روشا؛تفنگ ها(۱۹۶۴)از روی گوئرا (متولد ۱۹۳۱)،و زندگی های عقیم(۱۹۶۳)از نلسن پریرادس سانتس (متولد۱۹۲۸)؛که هر سه فیلم از طرق مختلف به زندگی کشاورزان سراتو ،دشت بایر و فقرزده ی شمال شرق برزیل پرداخته اند.از جمله آثار این مرحله می توان فیلم گانگا زومبا(۱۹۶۳)از کارلس دیه گوئز (متولد۱۹۴۰)را نیز نام برد که روایتی است تاریخی درباره ی شورش موفقیت آمیز بردگان در یک مجتمع نیشکر در سده ی هفدهم.این فیلم ها و آثار مشابه ، که بیست درصد از تولید کل صنعت فیلم برزیل را تشکیل می دادند ،در جشنواره های جهانی به موفقیت های فوق العاده ای دست یافتند و پنج تای آن ها در ۱۹۶۲ جوایز ممتازی گرفتند.
مرحله ی دوم (۶۸_۱۹۶۴) دوران بازنگری و سرخوردگی بود ،زیرا در این مرحله دولت برزیل با یک کودتای نظامی سقوط کرد و هیچ اثری از مردم سالاری در کشور باقی نماند.فیلم های چالش(۱۹۶۶)از پائولو سزار ساراسنی و سرزمین دلهره(۱۹۶۷)از روشا در این دوره ساخته شدند و قهرمان های هر دو فیلم روشنفکر های شهرنشینی هستند که دچار تزلزل فکری اند.در مرحله ی نهایی و از جهاتی مهم ترین مرحله (۷۲_۱۹۶۸)،متناسب با شرایط تحمیلی و سرکوبگر نظامی حاصل از پنجمین قانون اساسی برزیل ، فیلمسازانسینمانوو برای فرار از ممیزی به شکل افراطی به نماد گرایی روی آوردند.
به گفته ی رندال جانسن و روبرت استم این مرحله “آدمخوار_استوایی”نامیده شد،زیرا بسیاری از فیلم های این دوره در قالب استعاره های اسطوره یی_از جمله آنتونیو داس مورتس(۱۹۶۸)از روشا و خدایان مردگان (۱۹۶۹)از گوئرا _یا مستند هایمردم شناسانه _از جمله فیلم چه سلیقه یی داشت فرانسوی کوچک...
ادامه در سایت اپیزود فیلم =>> سینمای برزیل
استودیوی تالیفیلم در استونی به طور متوسط سالانه پنج فیلم تولید می کرد که اکثرا تابع فرهنگ نوردیک بودند تا شوروی . ( استونیایی ها از نظر فرهنگی و زبانشناسی به فین ها نزدیک ترند تا به روس یا همسایگان خود در بالتیک ) مصلا آثار کالیو کی ایسک ( متولد 1925 ) ، از جمله دیوانگی ( 1968 ) و نیپر نادی ( 1983 ) ما را به یاد برگمان می اندازند و فیلم های لیدا لاییس ( اوکوارو 1973 ، همچنان لبخند بزن 1985 ، بازی هایی برای بچه های مدرسه 1987 ، کار مشترک با آرو ایهو ، دیدار دزدیده شده ، 1989 ) از نظر درون مایه با کارگردان های فمینیست نروژی مانند آنیا برین ( ر . ک . فصل 15 ) قابل مقایسه اند . در طول دهه ی 1980 تعدادی از فیلم های استونی در جشنواره ها جایزه بردند . ( از جمله آشیانه در باد 1980 از الو نویلاند ) ور در جریان گلاسنونست فیلم هایشان نگاهی نقادانه به سوسیالیسم شوری داشتند .
از جمله فیلم چشم انداز آرمانی ( 1986 ) از پیترسیمو نظاره گر ( 1987 ) از آرو ایهو . فیلم های استونی تا سال 1990 درباره ی تبعید دسته جمعی مردم استونی به گولاک در 1949 و مردی که هرگز نبود از صنعت فیلم استونی پس از استقلال بازسازی شد و تالینفیلم در این نوسازی به دو قسمت تقسیم شد .
پنجاه درصد تشکیلاتی مرکب از کمپانی های دولتی و بقیه خود به دو کمپانی مستقل تبدیل شدند .فریجا فیلم و آرکادیا . در حال حاضر این صنعت با تشکیلات تازه اش وارد بازار شده اما تولید سالانه ی استونی همچنان ثابت مانده است ، و با توجه به جمعیت اندک کشور می توان گفت صنعت فیلم استونی موفق به تولید ...
ادامه در سایت اپیزود فیلم =>> سینمای استونی
تاجیک – کینو ( بعدها تاجیک فیلم ) در سال 1930 تاسیس شد و تا پیش از دهه ی 1980 تعداد اندکی فیلم تولید کرد ( از جمله مهاجر ، 1934 ، ار کامیل یارماتف ، و سلسه فیلم هایی از اسطوره ی ایرانی رستم مانند داستان رستم ، 1971 و رستم و سهرا ، 1972 از بوریس کیمیاگرف و چهره های اساطیری دیگری از منظومه ی حماسی شاهنامه ی فردوسی ) . اما به ظهور گلاسنوست و پرستوریکا ، گونه و سبک های متوعی از این سینما سر بر آوردند تا تاریخ گذشته ی کشور را که در ساله های درازی فراموش شده بود زنده کنند . در این میان آثار دولت خدانظرف ، از چهره های پیشتاز نهضت ضد کمونیستی و اکنون مدیر کل اتخادیه ی فیلمسازان بازار مشترک کشوهای مستقل ، در سینمای تاجیکستان جایگاه تعیین کننده یی دارند . مشهورترین فیلم های سینماییخدانرف ، اولین بهار جوانی و نغمه ی جویبارها در زیر برف با ساتفاده از فیلم های آرشیوی می کوشند زندگی شاعر انقلابی ، ابوالقاسم مستند سازی به نام مارگاریتا قاسموا ، جاده ی سفید ، سفر بک سلیف ، که همگی با گرایشی مردم نگارانه تاریخ تاجیکستان را می کاوند .
کارگردان پرآوازده ی دیگر تاجیک ، باکو سادیکف ، فیلم پایان نامه اش در وجیک ، آدونیش چهاردهم ، که در آن از حیوانات استفاده کرده بود ، در سال 1977 توقیف شد اما ده سال بعد پس از آنکه تعدادی جایزه ی جهانی گرفته آزاد شد . این طنز سیاسی همچنان در زدهن سادیکف زنده بود تا آن که در فیلم بعدی خود ، گردباد دوباره بدان پرداخت و در بخش ویژه ی جشنواره ی کن به نمایش در آمد و فیلم دیگرش بخارای خجسته نیز تاریخ اجمالی و سحر آمیز شهر بخارا از دوران باستان تا دوران مافیا زده ی امروز را تصویر کرد . بخارا ی خجسته نیز مانند فیلم شکل ظاهر از والری آخادف ، زمان علف های زرد از مریم یوسپوف و فیلم های برادران و کش به کش از بختیار خدانطرف چندین جایزه نصیب سادیکف کرد ، و نمونه ی فرعی از سینمای موج نو تاجیکستان شد . سنمای تاجیکستان پدیده ی غریبی است زیرا پس از فروپاشی شوروی که سرمایه گذاری و نظارت مرکزی در آن دچار آشفتگی شد ، طهرا به تولید مشترک با کمپانی های مستقلی متکی است که در حال حاضر تعدادشان به ده کمپانی می رسد . با این حال این کشور سالانه شش تا هفت فیلم سینمایی در همه ی زمینه ها تولید می کند و پایتخت آن ، شهر دوشنبه ، اخیرا...
ادامه در سایت اپیزود فیلم =>> سینمای تاجیکستان
صنعت فیلم لات ویا ( جمعیت 7/2 میلیون نفر ) و استونی ( جمعیت 6/1 میلیون نفر ) بسیار کوچکتر از لویتوانی است ، اما در این میان یک اما و اگر قابل ملاحظه وجود دارد . لات ویا تحت سلطه ی شوروی سالانه ده تا دوازده فیلم سینمایی تولید می کرد و با تهیه ی فیلم های کارآگاهی ، فیلم های کودکان و فیلم های مستند برای خود اعتباری به هم زده بود . در حقیقت فیلم مستند آیا جوان بودن آسان است ؟ ( یوریس پودنیکس ، 1987 ) مربوط به دوران گلاسنوست بود که برای نخستین بار توجه جهان را به مصایب ملت های بالتیک تخت سلطه ی شوروی جلب کرد . این فیلم به شیوه ی سینما وریته جوانان لات ویا را در طول دو سال دنبال می کند ، در حالی که می بینیم آن ها در مخمصه ی اجبارها و قید و بندهای سیستم کمونیستی می کوشند به زندگی خود شکل و جهتی بدهند .
این فیلم در اواخر دهه ی 1980 الگوی تعدادی فیلم مربوط به جوانان سرخورده ی شوروی شد . فیلم آیا جوان بودن آسان است ؟ با سبک القاگرانه و تکنیک نو آورانه اش بی تردید احساسی از نا امیدی و بیهودگی را انتقال می دهد ، بویژه با توجه به تاثیرات مسموم جنگ افغانستان بر جوانان شوروی و به طور کلی بر جامعه ( در اواخر حکومت شوروی یکی از راه های گشوده و آسان برای جوانان پیوستن به ارتش و رفتن به افغانستان بود . بسیاری از جوانانی که در پایان فیلم می بینیم در جنگ افغانستان دچار نقص عضو شده اند . از سال 1990 سیستم تولید لات ویا زیر چتر شرکت لات ویا فیلم بازسازی شده است که شامل استودیویی برای تولید سه فیلم در سال و استودیویی برای تولید فیلم های مستند و نقاشی متحرک و یک مجتمع خدماتی می شود . در حال حاضر تولید سالانه ی این کشور به نصف رسیده اما کارگردان های مهم آن ، از جمله یانیس استریچ ( 1992 ) و گوناریس پیه سیس ( متلود 1931 ، در سایه ی مرگ 1981 ، اسپریدیتوس...
ادامه در سایت اپیزود فیلم =>> سینمای لات ویا
سالیوا در جریان اشتراکی شدن مزارع در سال 1930 به دست مسلمانان کشته شد . نخستین فیلم سینمایی دراماتیک او ، آسمان کودکی ما ( 1967 ) ، یکی از آثار دوران ساز قرقیزستان شد . اکیف در یان فیلم تاثیرات گذر از فرهنگ چادرنشینی در دهه ی 1920 را دراماتیزه کرده است . او پس از کارگردانی فیلم عمیقا روانکاوانه ی آسمان کودکی ما ( 1967 ) فیلمی به میراث ( 1970 ) در ساخت دیالوگی است میان مردی کهنسال بر لب گور با همسرش . فیلم های دیگر او ، وحشی ( 1974 ) ، حکایتی است اسطوره یی در باب دوستی یک پسر با یک گرگ ، و فیلم سیب سرخ (1975) بر اساس رمان معاصری از آیتماتف . اما شاهکار اکیف ، نسل یوزپلنگ های برفی ( 1985 ) از حماسه ای شفاهی درباره ی قهرمان فرهنگی قرقیز ، کوشوشاش ، اقتباس شده است و مبارزات کوشوشاش در راه نجات ملت خود از دست دشمنان طبیعی و انسانی تا پای مرگ را روایت می کند . اکیف این فیلم را با شکوه و جلال افسانه یی ، متناسب با ساختار منظوم دوران قصه به تصویر در آورده است . او در سال های اخیرتر با مشارکت قرقیزستان و سوریه فیلمی به نام سراب های عشق ( 1987 ) ، تصویری از رنسانس شرق در خیوه و بخارا در دوران تیموریان ، و همچنین فیلم چنگیز خان ( محصول مشترک قرقیزستان / ایتالیا / چین ، 1993 ) را کارگردانی کرده است .